بخش زیادی از کتاب زیستشناسی دورهی پیشدانشگاهی به تکامل و موضوعهای مرتبط با آن اختصاص دارد که بازتابی از توجه و اهتمام نظامهای آموزشی دنیا به این موضوع است. چرا آموزش تکامل تا این اندازه مهم است؟ بسیاری از پرسشهای زیستشناسی را میتوان بدون اشاره به تکامل پاسخ داد. پرندگان چگونه پرواز میکنند؟ برخی از گیاهان چگونه شرایط سخت بیابان را تحمل میکنند؟ چرا
فرزندان به والدین خود شباهت دارند؟ هر کدام از این پرسشها، پاسخهای روشنی دارند: با بهرهگیری از ویژگیهای آیرودینامیک ، اندوختن آب و به کارگیری بهینهی آن یا ساز وکارهای وراثت.
دانشآموزان همیشه چنین پرسشهایی دارند. اما پاسخ دادن به این گونه پرسشها، اغلب پرسشهای ژرفتری را درپی دارد که گاهی دانشآموزان آنها را مطرح میکنند، مثل: جانداران چگونه آن طور شدهاند که هستند؟ پرواز چه مزیتی برای پرندگان دارد؟ گیاهان دارویی چگونه از بقیه گیاهان متمایز شدهاند؟ یک جاندار چگونه توانمندیهای ژنتیکی ویژهی خود را به دست آورده است ؟ پاسخ دادن به چنین پرسشهایی به قرینههای تاریخی و درک تغییرهایی نیاز دارد که طی زمان رخ داده اند.
کسانی که با نگاه دقیقتری در طبیعت کاوش میکنند، پیوسته این پرسشها را مطرح میسازند. وقتی به تاریخ زیستشناسی مینگریم، پی میبریم که دو دسته از مشاهدهها برای زیستشناسان شگفتانگیز و گیجکننده بودهاند؛ در درجه اول، گوناگونی که در زندگی مشاهده میشود: چرا این همه جانوران و گیاهان گوناگون وجود دارد ؟ چه فرایندی این گوناگونی شگفتآور زندگی را پدید آورده است؟ در درجه دوم، پرسشی که آن روی سکه گوناگونی زندگی را در نظر دارد: شباهتهای میان جانداران (چه در سطح کالبدشناختی و چه در سطح مولکولی و تنکارشناختی) را چگونه می توان توضیح داد؟
از دیدگاه علمی ، فقط یک پاسخ قانعکننده برای این گونه پرسشها وجود دارد: گونههای گوناگون جانداران به این خاطر از بسیاری جهتهای ساختاری و عملکردی به هم شبیه هستند که خویشاوند یکدیگرند. مفهوم تکامل زیستی، هر دو پرسش اساسی فوق را به شایستگی پاسخ میدهد. از همین روست که دوبزهانسکی( Theodosius Dobzhansky ) ، زیست شناس اوکراینی، میگوید: " در زیست شناسی هیچ چیزی معنا پیدا نمیکند، مگر در پرتو تکامل".
با وجودی که تعبیر " دانستن برای دانستن " را میتوان به عنوان هدف مناسبی برای آموزش تکامل به کار برد، اما وقتی دیدگاه سودمندنگر را در نظر میگیریم، این تعبیر تنها بخش کوچکی از یک کوه یخی را به خود اختصاص میدهد که حجم زیادی از تودهی آن زیر آب پنهان است. پیشرفتهای قرن بیستم در زمینهی بهداشت و پزشکی، کشاورزی و حتی صنعت تا حدود زیادی مدیون درک بیشتر ما از تکامل زیستی است. در این مقاله، گوشههایی از دستاوردهای به کارگیری این مفهوم طلایی معرفی شده اند.
نخستین دستاوردها
بشر حتی پیش از آن که با مفهوم تکامل آشنا شود، در عمل از آن بهره گرفته است. کاشتن گزینشی گیاهان و دورگهگیری گزینشی جانوران، از تجربههای معمول کشاورزان طی سدهها بوده و امروزه با افزایش دانش و مهارت بشر، شکل کارکردیتری به خودگرفته است: گوجه فرنگیهای درشت و با دانههای کمتر، گاوهایی که ده برابر گاوهای یک سده پیش شیر میدهند و مرغهایی که چهار برابر نیاکان خود تخم میگذارند، از جمله دستاوردهای به خدمت گرفتن تکامل هستند.
از روزی که بشر به کشاورزی روی آورد، بهترین دانهها را به عنوان بذر گزینش و بقیه را مصرف میکرد. به این ترتیب محصول فصل بعدی اندکی درشتتر، شیرینتر یا در برابر بیماری مقاومتر بود. تغییرها، بسیار اندک بودند، اما طی نسلهای پیدرپی ، محصول به نحو چشمگیری تغییر میکرد. برای مثال، گیاه ذرت ( Zea mayes ) از گیاه تئوسینت ( Euchlaena mexicana ) به دست آمده است که 7 هزار سال پیش در جنوب مکزیک کاشته میشد. دانه های این گیاه با دانههای ذرت امروزی تفاوت زیادی داشتند. این دانهها بسیار کوچک بودند و مانند دانههای ذرت امروزی به طور فشرده کنار هم قرار نگرفته بودند.
سرخپوستان بومی آمریکا با گردآوری و کاشتن آن دسته از بذرهایی که برای مصرف انسان مناسبتر بودند، گیاه ذرتی تولید کردند که خوشههای آن تنها 8 ردیف دانه داشت. طی چند هزار سال کاشتن گزینشی ، آرامآرام تعداد دانهها و درازای خوشهی ذرت افزایش یافت؛ به نحوی که یک کشاورز با اختصاص قطعهی کوچکی از زمین خود به ذرت، می توانست غذای مورد نیاز یک سال خانوادهاش را فراهم کند. سفیدپوستان پس از مهاجرت به آمریکا با این گیاه آشنا شدند و اکنون ذرت یکی از غلههای مهم دنیا است.
تهیه واکسن
واکسن فلج اطفال نمونه دیرین اما بسیار خوبی از هدیههای تکامل، در دنیای پزشکی است. واکسنی که اکنون برای ایمنی در برابر فلج اطفال به صورت خوراکی در اختیار کودکان قرار میگیرد، ویروس زنده عامل این بیماری است. این ویروس زنده از نظر ژنتیکی ضعیف شده است. بنابراین، دستگاه ایمنی بدن ما از عهده آن بر میآید. در نتیجه، ویروس ضعیفشده نمیتواند در بدن ما بیماری ایجاد کند (به جز 1 تا 2 نفر در هر میلیون نفر که واکسینه شده باشند).
فرایند ضعیفسازی ویروس در واقع نوعی فرایند تکاملی است. آلبرت سیبین( Albert sabin ) برای تهیهی واکسن فلج اطفال سوشهای بیماریزا و بسیار خطرناک این ویروس را بیرون از بدن انسان(در سلولهای کلیه میمون که سلول میزبان این ویروس محسوب نمیشود) پرورش داد و آن اندازه این روند را ادامه داد تا ویروسهایی به دست آمدند که به شرایط خارج از بدن انسان سازش یافته و توانایی ایجاد بیماری در انسان را از دست داده بودند . امروزه نیز از این شیوه برای تهیهی واکسنهای زنده استفاده میشود.
اما این فرایند تکاملی به همین جا ختم نمی شود و می تواند برای ما دردسرآفرین نیز باشد. وقتی فردی ویروس ضعیفشده را میخورد، ویروس سلولهای معده و روده او را آلوده میکند و در آنجا زیاد میشود. زادههای ویروسی، سلولهای دیگر معده و روده را آلوده میکنند و زادههای دیگری را به وجود میآورند. این روند ادامه پیدا میکند و در نتیجه جمعیت ویروسها دچار جهش میشوند و برخی از آن جهشها، بیشتر توان بیماریزایی را به ویروس باز میگردانند.
ویروسهایی که بار دیگر توان بیماریزایی را به دست آوردهاند، درون سلولهای معده و روده بر ویروسهای ضعیفشده برتری دارند و طی یک هفته یا اندکی بیشتر پس از خوردن ویروس، فرد به انبار ویروسهای خطرناک و بیماریزا تبدیل میشود. خلاصه، فرایند تکامل در دستگاه گوارش، روند تضعیف ویروس را برعکس میکند. این ویروسها به فردی که واکسن را دریافت کرده است آسیب نمیرسانند، زیرا هنگامی که آنها درون معده و روده زیاد میشوند، دستگاه ایمنی برای رویارویی با آنها و جلوگیری از ورودشان به دستگاه عصبی آماده میشود.
بیماری زمانی ایجاد میشود که ویروس به دستگاه عصبی مرکزی نفوذ کند. با وجود این، اگر در جمعیتی از افراد ناایمن به ویروس فلج اطفال، تنها یک نفر واکسینه نشود، ویروسهایی که در بدن آن فرد توان بیماریزایی خود را بازمییابند، ممکن است سایر افراد را آلوده کنند و در نتیجه باعث فراگیری بیماری در جمعیت شوند. برای جلوگیری از چنین واقعه ای ، تلاش می کند جامعه را در یک زمان و به طور کامل واکسینه کنند . برای مثال ، سازمان بهداشت جهانی در یک روز 90 میلیون نفر را در هندوستان و در سه روز کل جامعه چین را علیه فلج اطفال واکسینه کرد. بنابراین، شناخت ما از تکامل ویروس فلج اطفال به ما امکان داده است که بدون ایجاد بیماری ناخواسته، از واکسن آن استفاده کنیم.
درخت های تکاملی
اصل نظریهی تکامل این است که همهی جانداران با نیاکان مشترک به هم مرتبط میشوند. امروزه زیستشناسی مولکولی به ما امکان داده است که تاریخ جانداران را به نحو دقیقتری پیگیری و آن را در قالب نمودارهای درخت مانند بازسازی کنیم. این شیوه مطالعه که فیلوژنتیک( Phylogenetics ) نامیده میشود، علاوه بر افزایش درک ما از تاریخ تکاملی زندگی، کاربردهای مفید زیادی بهویژه در پیگیری بیماریهای عفونی پیدا کرده است.
مساله: ما میخواهیم منبع ویروسی را بدانیم که فرد X را آلوده کرده است. فرض کنید چهار منیع احتمالی A ، B ، C و D شناسایی شدهاند. این چهار منبع میتوانند: افراد متفاوتی باشند که با فرد X تماس داشتهاند، منطقههای جغرافیایی متفاوتی باشند که فرد X در آ ن جا اقامت داشته است و یا چهار گونه پستانداری باشند که در روستای محل اقامت فرد X زندگی میکنند و گاهی به ویروسی آلوده میشوند که فرد X را آلوده کرده است.
راهحل: برای حل این مساله باید بدانیم که توالی ژنوم ویروسی که افراد A ، B ، C و D را آْلوده کرده است، همان توالی ژنوم ویروسی نیست که فرد X را آلوده کرده است. زیرا سرعت تغییرهای ژنتیکی در ویروسها بسیار بالاست. از راه بازسازی درخت فیلوژنی ویروسهای به دست آمده از همه افراد، میتوانیم به منبع احتمالی ویروسی پی بریم که فرد X را آلوده کرده است. این بررسی نه تنها مشخص میکند که کدام ویروس به دست آمده از افراد A تا D بیشترین شباهت را به ویروسی دارد که فرد X را آلوده کرده است(ویروس آلوده کننده فرد D ) بلکه میزان ارتباط ویروسها را با یکدیگر نیز نشان میدهد. بنابراین میتوان دریافت که آیا منبع آلودگی، فرد یا مکانی غیر از منابع احتمالی A تا D هست یا نه.
به یک مثال واقعی توجه کنید. در سال 1994 زنی ادعا کرد که معشوقش(یک پزشک) برای انتقامجویی، به او خون آلوده به ویروس ایدز ( HIV ) تزریق کرده است. آن پزشک بارها به او ویتامین B تزریق کرده و در یکی از تزریقها از مقداری خون آلوده استفاده کرده بود. هیچ شاهد و مدرکی در این باره وجود نداشت و پزشک نیز ادعا میکرد که آن زن با افراد دیگری ارتباط داشته و به از این راه آلوده شده است. در این جا، درختهای فیلوژنی به کمک قاضی آمدند و ثابت کردند که تکامل، در عرصه قضاوت نیز میتواند راه گشا باشد.
ویروس ایدز به سرعت دچار جهش میشود. از این رو ، این ویروس در پاسخ به داروها و حمله دستگاه ایمنی، به سرعت متحول و درمان یا تهیه واکسن علیه آن مشکل میشود . تحولپذیری بسیار زیاد باعث میشود که به طور معمول، حتی دو ویروس از یک فرد آلوده توالی ژنوم متفاوتی داشته باشند. البته توالی ویروسهای یک فرد نسبت به توالی ویروسهای سایر افراد آلوده، شباهت بیشتری به یکدیگر دارند. این ویژگی به ما امکان می دهد، فردی را که منبع آلودگی بوده است، شناسایی کنیم.
بررسی پرونده پزشکی زن نشان داد ، در آوریل 1994 که او برای اهدای خون مراجعه کرده، به ویروس آلوده نبوده است. بنابر ادعای او، در آگوست همان سال به او خون آلوده تزریق شده و او چند ماه بعد، ادعای خود را تسلیم دادگاه کرده بود . مسالهای که پرونده را پیچیده کرد این بود که پزشک متهم، خود به ویروس آلوده نبود. اما بررسیها نشان دادند که در مطب آن پزشک از دو بیمار، یکی آلوده به ویروس ایدز و دیگری آلوده به ویروس هپاتیت ، نمونه خون تهیه شده است. بررسی فیلوژنی ویروسهای به دست آمده از آن زن و فرد آلوده به HIV ، ادعای زن را ثابت کرد. پزشک به قتل درجه دوم و در نتیجه 50 سال زندان محکوم شد.
تکامل جهتدار
دانشمندان با بهرهگیری از آن چه که داروین به ما آموخت ، تکامل را در دستان خود گرفته و مولکول هایی آفریده اند که ویژگیهای مورد نظرشان را بروز میدهند. تکامل داروینی، نتیجهی عملکرد پیوسته سه فرایند است: گزینش، زیادشدن و جهش. فرایند جهش، گوناگونی به وجود میآورد. با فرایند گزینش از میان گوناگونی به وجود آمده،" خواستهها" از " ناخواستهها " جدا میشوند . فرایند زیادشدن نیز فراوانی "خواسته ها" را افزایش می دهد.
در طبیعت، زادههایی گزینش میشوند که توان زادآوری بیشتری دارند. اما در مهندسی تکامل، مولکولهایی گزینش میشوند که ویژگیهای دلخواه مهندس طراح را نشان میدهند. از این رو، این نوع تکامل را تکامل جهتدار( Directed evolution ) نامیدهاند. برای مثال ، فرض بگیرید پژوهشگری به ریبوزیمی نیاز دارد که بتواند مولکول DNA را آبکافت(هیدرولیز) کند. ریبوزیمها، مولکولهای RNA هستند که فعالیت آنزیمی دارند و میتوانند قطعههای RNA را هیدرولیز کنند. در طبیعت ریبوزیمی که بتواند DNA را هیدرولیز کند، وجود ندارد. اما تکامل جهتدار توان تولید چنین ریبوزیمهایی را به ما بخشیده است. چنین ریبوزیمهایی میتوانند کاربرد درمانی داشته باشند . برای مثال ،میتوان از آنها برای تخریب DNA ویروسی استفاده کرد که سلولهای بدن بیمار را آلوده کرده است.
برای تولید چنین ریبوزیمی، نخست تعداد زیادی از یک ریبوزیم طبیعی تهیه میشود. برای این کار، میتوان ریبوزیم مژکداری به نام Tetrahymena thermophila را انتخاب و به کمک آنزیم رپلیکاز (آنزیمی که باعث همانند سازی RNA ویروس ها میشود) و مخلوطی از ریبونوکلئوتیدها و دیگر عاملهای لازم ، در دستگاه PCR نسخههای زیادی (برای مثال 13 10 مولکول) از آن تهیه کرد . چون رپلیکاز توان ویرایش ندارد، هنگام نسخهبرداری از یک توالی RNA ، مرتکب یک یا دو اشتباه میشود. بنابراین ،13 10 مولکول به دست آمده، به طور کامل شبیه هم نیستند و در یک یا چند نوکلئوتید با یکدیگر تفاوت دارند. به این ترتیب ، دو فرایند اساسی تکامل (زیادشدن و جهش) به طور همزمان رخ میدهند و جمعیت ناهمگونی از مولکولهای RNA با توانایی متفاوت اما ناشناخته، به وجود میآید.
اکنون زمان گزینش ریبوزیمی است که بتواند DNA را هیدرولیز کند. 13 10 نسخه متفاوتی که از ریبوزیم Tetratymena تهیه شده است، در معرض تعدادی مولکول DNA قرار میگیرند. تعداد اندکی از آن مولکولها میتوانند مولکولهای DNA را آبکافت کنند. اما این سامانه چنان طراحی شده است که همزمان با آبکافت مولکول DNA ، قطعهای از فرآوردهی آبکافت به آن مولکولها متصل میشود و در نتیجه، آنها نشاندار میشوند. مولکول های نشان دار از بقیه جدا و زیاد می شوند و در این فریند جهش های جدید در نسخه های حاصل به وجود میآید. به این ترتیب، نسل جدیدی از مولکولها به دست میآید که با توان بیش تری DNA را هیدرولیز میکنند. این نسل به عنوان جمعیت آغازین، برای تولید ریبوزیمهای کارآمدتر به کار می رود.
تکامل و دانش عمومی
تا چندی پیش ، سل جزو بیماریهایی به شمار میآمد که به آسانی درمان می شد. اما در سال های اخیر همین بیماری از آن دسته از بیماریهایی به شمار میآیدکه دشمن درجه یک سلامت انسان هستند و میزان کشتار سالانه آن (2 تا 3 میلیون نفر در سال) هم ردیف میزان کشتار سالانه ایدز قرار گرفته است. در گوشه و کنار جهان سخن از سوشهایی از باکتری مولد سل است که به آنتی بیوتیکهای کنونی مقاوم شده اند.
پژوهشگران آمریکایی تاکنون 12 هزار سوش متفاوت از این باکتری را شناسایی کردهاند. اما سوشی که در نیویورک یافتهاند، با همهی سوشهای شناخته شده تفاوت دارد. این سوش به چندین پادزی(آنتی بیوتیک) مقاومت نشان داده است. بررسیهای فیلوژنتیک نشان داده اند، این سوش از زندانی در سیبری روسیه به شهر نیویورک راه یافته است. شلوغی زندان، استفاده از پادزیهای ضعیف و پیگیری ناکافی درمان زندانیان، باعث شده است که این گونه زندانها به منبع باکتری های مقاوم به پادزی تبدیل شوند. این باکتریها پس از آزادی زندانیان، به جامعهی روسیه راه یافتهاند و سرانجام از راه مسافرت به سایر جاهای جهان منتشر شدند.
باکتریهای مقاوم به پادزی مولد ذات الریه، سوزاک و بیماریهای عفونی دیگر نیز گزارش شدهاند . این سوشهای مقاوم به آنتی بیوتیک، نتیجه یک فرایند تکاملی هستند که استفاده نامناسب از پادزیها آن را تقویت کرده است. استفاده بیش از اندازه و نادرست از پادزیها، باعث گزینش باکتریهایی میشود که ژن مقاوم به پادزی دارند. ادامه پیدا کردن استفاده از پادزیها باعث زیادشدن و گسترش باکتریهای مقاوم به پادزی به سایر میزبانها میشود . در نهایت، باکتریهای مقاوم به پادزی جایگزین جمعیت باکتریهای حساس به پادزی میشوند .
با وجود این، مفهوم مقاومت به پادزی به شکل نادرستی در ذهن عمومی جا افتاده است. اغلب افراد تصور میکنند، استفاده نادرست از پادزی، به افزایش تحمل فرد در برابر دارو میانجامد و در نتیجه پادزی در آن فرد موثر واقع نمیشود. در واقع، آنان تصور میکنند مصرف نادرست پادزی، باعث تغییرهایی در فرد ( و نه در باکتری) می شود. اما مقاومت به پادزیها یک فرایندتکاملی است و استفاده نادرست از پادزیها تنها به فرد مصرف کننده آسیب نمیرساند، بلکه استفاده نادرست همسایه شما از پادزی، میتواند به شما نسیز آسیب برساند و حتی باعث مرگ شما شود. بنابراین، برای جلوگیری از گسترش باکتریهای مقاوم به پادزی آگاهی همهی افراد از فرایند تکامل و چگونگی مقاومت به پادزی ضروری است.
تکامل و شناخت دقیقتر زمین
تکامل علاوه بر توضیح گوناگونی که در زندگی مشاهده میشود، واقعیتهای دیگری را نیز شرح میدهد. زندگی، طی تاریخ دراز خود به نحو چشمگیری محیط فیزیکی این سیاره را تغییر داده است. برای مثال، ترکیب اتمسفر زمین تا حدود زیادی نتیجه فعالیت جانداران است. در جریان فتوسنتز که یکی از فراوردههای تکامل است، گیاهان سبز دیاکسید کربن و آب را جذب، فرآورده های آلی را تولید و اکسیژن آزاد میکنند. این فرایند باعث افزایش مقدار اکسیژن در اتمسفر شده است.
جامعههای زنده بر آب و هوا و جریان آب در اقیانوسها، اتمسفر و زمین تاثیر شگرفی دارند. به علاوه، گیاهان، پلانکتونها و میکروب های خاک با جذب یا آزاد کردن گازهای گلخانهای (از جمله دی اکسید کربن و متان) نقش مهمی در تغییر دمای هوا دارند. بنابراین ، آگاهی از تغییرهای هوا در گذشته، میتواند در پیش بینی وقایع هواشناسی به ما کمک کند.
درک پیشینهی تکاملی جانداران نیز در پیدا کردن و بهرهبرداری از منابع فسیلی و اکتشاف معدن ضروری است. بنابراین، " دیرین شناسی " فصل مشترک زمین شناسان، معدن کاوان، زیستشناسان، جغرافیدانان و کسانی است درپی اندوختههای گاز، نفت و زغالسنگ در طبیعت کاوش میکنند. از این رو، میتوان گفت تکامل بر سیاست و اقتصاد جهانی نیز تاثیرگذار است.
کلام آخر
در جهانی زندگی میکنیم که پیوسته در حال تغییر است. به گفته وناکر( Ernest L. Winakure ) ، ژنتیکدان آلمانی، " تنها چیز ثابت در آفرینش، تغییر است." تکامل در پی تشریح تغییرهایی است که جانداران در جهان در حال تغییر، متحمل میشوند. تکامل که در واقع تغییر و تحول پیوستهی جانداران است، همچنان ادامه دارد و امروزه با کمک فناوریهای نوین به خدمت انسان درآمده و در پزشکی، کشاورزی، صنعت و حتی حقوق مددکار انسان شده است. دانشآموزانی که این دانش را فرا میگیرند، در هر زمینهی شغلی که وارد آن میشوند، میتوانند از آن بهرهبرداری کنند. البته ، شناخت اصلهای تکامل در حفظ سلامتی و بهداشت عمومی به ویژه برای مدیریت بیماریهای عفونی، برای همهی مردم ضروری به نظر میرسد.